زین دو جوی خشک بگذر جویبار خویش باش
صفر تا صد از قطره تا دریا، کجای مسیر هستیم، متوقفیم یا جاری و در این جریان با آنچه در ابتدا بوده ایم چقدر تفاوت کرده ایم؟ جویباری بیش نیستم، جویباری کوچک، جویبارک با همه اندکی از سرچشمه که می جوشد از صخره های سخت می گذرد، از کوره راههای تنگ و مسیرهای تاریک، بستر پوشیده از شنها را در آغوش می گیرد و بی آنکه بداند در مسیر رسیدن به دریاست، دریایی ورای چشم انداز همو که با گشاده رویی بغل آرامش را بی منت گشوده است و برای رسیدن به این آغوش بارها و بارها تغییر کرده است.
آنان که از کنار جویبار می گذرند و در آن می نگرند از جاری بودن و پاکی اش جز خود را نمی بینند این جویبار آینه ای است برای عابران انگار، طغیان و خاموشی اش، کف کردن، زلالی و بی آلایشی اش در آنچه عابران مشاهده می کنند بی تاثیر است چه آنها خود را می بینند و بس، خوب و بد خویش را.
عابر خود بینم تو گُل باشی یا گِل از این رهگذر دلگیر مباش تو ریگی باش همراه، آغوشی گشاده یا دریایی گسترده تا دریابم آرامش خود را در وسعت وجودت.