چرا؟
گاهی پیش میاد که آدم دلش نمی خواد با کسی حرف بزنه نه اینکه نمی خواد بلکه نمی تونه یعنی انگار نمی تونی کلمات را به جور کنی و چقدر حرص میخوری که چرا بقیه درکت نمیکنن و ناراحتی که چرا از نگاهت متوجه نمیشن یا از سکوتت، سکوتی که خیلی حرف داره برای گفتن و حرفهایی که فقط از طریق چشم گفته میشن.
نمی خوای حرف بزنی قبوله این حق شماست، پیام فیس بوک را جواب نمیدی اونم قبول، یاهو مسنجر را هم جواب نمیدی اینم قبول، اصلا فرض میکنیم که اینتر نت نداری که البته داری، اس ام اس را چرا جواب نمیدی یا چرا تلفنت را خاموش میکنی ؟
همه اینا را میدونیم و انتظار بیجا داریم چون حق خودمون میدونیم، کی این حق را به ما داده معلوم نیست اما انتظار چیز وحشتناکیه خیلی به آدم فشار میاد وقتی دلیلِ اینکار را ندونیم که چرا جواب نمی گیریم، اما شاید با گفتن اینکه حالم خوب نیست نمی تونم با کسی حرف بزنم از جاری شدن مایعی گرم و رنگی از مجرای بینی دیگری جلوگیری بشه، مایعی که باید در رگِ انسان جاری بشه.